نظام تحصیلی افغانستان؛ سابقه کمیت‌پروری و سایقه کیفیت‌اندیشی

نظام تحصیلی افغانستان

اشرف غنی رئیس جمهوری افغانستان در مواردی از جمله در مراسمی به مناسبت آغاز سال تحصیلی، نظام تحصیلی این کشور را فاقد قابلیت و ظرفیت پاسخ‌گویی به مقتضیات معاصر ارزیابی کرد. این‌گونه انتقاد از سوی بلندترین مقام مملکتی می‌تواند به معنای اهتمام آشکار به «کیفیت‌اندیشی» در عرصه تحصیلات عالی تفسیر شود.

ضرورت به راه انداختن کوشش‌های کیفیت‌محور به هدف ایجاد امکان آموزش‌ و تحصیلات عالی معیاری از سوی این عالی‌ترین مقام تصمیم‌گیرنده در حالی مطرح گردید که طی سال‌های پس از سقوط طالبان وجه واضح و روحیه غالبِ عرصه آموزشی و تحصیلات عالی افغانستان را «کمیت‌نگری» و به تعبیر بهتر «کمیت‌پروری» تشکیل می‌داد؛ به عنوان نمونه، از افزایش آمار دانش‌آموزان و دانشجویان به عنوان دست‌آورد درخشان آموزشی و توفیق نمایان تحصیلی یاد می‌شد.

تأسیس مدارس و دانشگاه‌های جدید، بازگشایی مدارس مسدود، برداشتن بار محرومیت آموزشی و تحصیلی از دوش دختران و هرگونه اقداماتی در جهت توسعه امکان آموزشی و تقویت کمًی تحصیلات عالی تا نقاط دوردست و روستایی افغانستان از اجزای اصلی استراتژی آموزشی و اهداف تحصیلی دولت به حساب می‌آمد.

کوشش‌های کمیت‌محور سال‌های زعامت حامد کرزی رئیس جمهوری پیشین افغانستان(دوره موقت، انتقالی و دو دور انتخابی) به تنهایی نمی‌توانست کارساز باشد، بلکه اشتیاق آموزشی و استقبال شهروندان از استراتژی آموزشی دولت، بنیادهای به ثمرنشستن آن را فراهم کرد. اینک به برخی از موجبات مردمیِ موفقیت‌های آموزشی آن دوره، اندک اشاره می‌رود.

عطشی پس از محرومیت

سال‌ها جنگ در افغانستان( از زمان تهاجم ارتش سرخ شوروی تا شکست طالبان) بنیادهای برخورداری از خدمات آموزشی را به شدت تضعیف و تخریب کرد؛ به‌گونه‌ای که در نبود امکانات آموزشی و تأسیسات تحصیلی زمینه برای میدان‌داری مدارس دینی فراهم شد، سبک سنتی آموزش جاگزین متُدهای مدرن آموزشی گردید.

در این سال‌های سراسر ستیز و درگیری‌های مسلحانه برخی مدارس گاهی اقبال فعال شدن می‌یافت، اما در این مجال‌های موقتی و محدود آموزشی نیز استانداردهای آموزشی رعایت نمی‌شد، بلکه به جای تلاش برای فراهم‌آوری و تدریس مواد درسیِ معیاری و متناسب با مقتضیات معاصر، انگیزه آشکار برای تدریس مواد درسی متناسب با اهداف و آمال جنگی امکان هستی و شکل‌گیری یافت. زیرا در شرایط جنگی نیاز بود تا زمینه برای توجیه و حتی تقدیس جنگ فراهم آید.

این تجربه تلخ محرومیت آموزشی و تحصیلی، آرزوی فرارسیدن فرصتی را در شهروندان این سرزمین پرورد که در آن امکان فراگیری دانش مدرن مهیا باشد. با آغاز به کار دولت موقت، تلاش‌های معطوف به رفع این محرومیت به صورت جدی آغاز شد. شهروندان کشور به وضعیت پیش آمده به مثابه فرصت طلایی نگریستند و با اشتیاق و انگیزه وصف‌ناپذیری فرزندان خود را به مدارس و دانشگاه‌ها فرستادند. از همین جا بود که بخش بزرگی از رشد کمی آموزش و تحصیلات عالی رقم خورد.

مهاجرت‌ها و درک دیداری از ضرورت آموزشی

یکی از تبعات تلخ جنگ افغانستان آوارگی‌‌ بود. با ورود نظامیان ناتو و شکست طالبان، احتمال این بود که جنگ پایان یافته و یک آینده امن و عاری از جنگ در حال شروع و شکل‌گیری است؛ احتمالی که عزم عودت به میهن را در نهاد مهاجران و آواره‌های افغانستانی پدید آورد. برگشت این مهاجران با انتقال درک دیداری از ضرورت آموزشی همراه بود. مهاجران هریک چشم‌دیدهای خود از دستاوردهای دانش مدرن در کشورهای بیرونی را تعریف می‌کردند. این دست داستان‌ها به نوبه و سهم خویش زمینه درک ضرورت و فوریت فراگیری دانش مدرن را فراهم و به افزایش انگیزه آموزشی کمک کرد.

از اثر افتادن تبلیغات منفی مدعیان هدایت

دسته خاصی از ملاهای افغانستان از گذشته‌های دور به این سو، عزم عقب‌گرایی و انگیزه‌های ارتجاعی خود را در کسوت دغدغه‌ها و داعیه‌های دینی آراسته‌اند؛ با ادعای هدایت دینی و تحت نام دفاع از دین با آموزه‌ها و آموزش‌های مدرن به مخالفت برخاسته اند.

آنان به عوام و توده‌ها این‌گونه القاء کرده‌اند که آموزش مدرن «آموزشی انحرافی» و دارای درون‌مایه‌های دین‌ستیزانه است. تلقی‌ها و تبلیغاتی از این دست بدون شک در جامعه سنتی افغانستان تاثیرات منفی خود را داشته است. افزایش تدریجی آگاهی در پرتو پدید آمدن عصری که در آن بیان مولوی معتمدترین منبع معرفت دینی به شمار نمی‌رود، سبب از اثر افتادن و حداقل کم‌شدن کارکرد منفی تبلیغات در برابر آموزش مدرن گردید؛ به‌گونه‌ای که آموزش مدرن که از سوی مبلغان مرتجع نوعی آموزش «ضاله» تلقی شده بود، به عنوان مهم‌ترین «ضرورت زمان» معرفی و پذیرفته شد. در دوران پس از طالبان، برخورد شهروندان افغانستان با دانش مدرن به عنوان مهمترین ضرورت زمان بیش از هر زمان دیگر برجسته گردید.

رفع تبعیض جنسیتی

از دید طالبان خانه‌نشینی دختران از لازمه رعایت حیا و حجاب اسلامی دانسته می‌شد. برای همین بود که این گروه هرگونه فعالیت بیرونی بانوان را ممنوع و منافی اوامر اسلامی اعلام کرد، مدارس دخترانه را مسدود کرده و آموزش را حق محدود و منحصر به جغرافیای جنسیت مردانه تعریف کرد. پس از شکست طالبان این تبعیض جنسیتی و محرومیت آموزشی رفع گردید. با پیوستن دختران به قافله آموزشی گام بزرگی به سمت رشد کمی آموزش و تحصیلات عالی برداشته شد.

آغاز از کمیت‌ و نه اکتفاء به آن

برای حکومتی که بر بنیاد توافق بُن به وجود آمد، تلاش برای فراهم‌آوری فرصت آموزش و زمینه تحصیل برای هرچه بیشتر شهروندان افغانستان اهمیت و فوریت داشت؛ تلاشی که نخستین نتیجه آن ایجاد کمیت بود. در آن زمان که تمام تلاش‌های معطوف به ایجاد امکان آموزش و تحصیلات عالی چیزی جز اقدامات ابتدایی در این راستا نمی‌توانست باشد، اندیشیدن به ایجاد و اعتلای کیفیت آموزشی می‌توانست متعالی اندیشی مطلق و یک بلندپروازی بی‌موقع باشد. اما ایجاد کیفیت تحصیلی و ارتقاء استاندارهای آموزشی، به گلاویزشدن با موانع و مشکلاتی منجر می‌شود که اینک به برخی آنان اشاره می‌رود.

ناامیدی و بی‌کاری؛ فکر فرار به جای قصد قرار

یکی از عناصر ارتقاءدهنده کیفیت آموزشی و تحصیلی، وجود انگیزه لازم در وجود دانش‌آموزان و دانشجویان است. با کاهش انگیزه فراگیری، از موثریت سایر عناصر تشکیل‌دهنده کیفیت کاسته می‌شود. زیرا انگیزه اساسی‌ترین تهداب تطبیق مؤثر برنامه‌های آموزشی را می‌سازد. اما در شرایط فعلی افغانستان بی‌کاری و ناامیدی جوانان، گراف انگیزه آموزشی و اشتیاق تحصیلی را به شدت پایین آورده است. در شرایطی که شعاع ناامنی روز تا روز گسترده‌تر می‌شود و چندان تصور تابناک و احساس امیدبخش نسبت به آینده وجود ندارد، تصمیم ترک وطن می‌تواند توان تسخیر جغرافیای جان و قلمرو روان هر جوانی را داشته باشد. وقتی بی‌کاری بخش اصلی از هویت اکثر دارندگان تحصیلات عالی را می‌سازد، افت انگیزه آموزشی امری محتمل و متصور است.

حق نشر عکسAFP

دانشگاه‌ها بخشی از قلمرو قطعیت

یکی از الزامات ارتقاء کیفیت آموزشی و پیش‌بایسته‌های پی‌ریزی پویایی تحصیلی، رهیدن از دام قطعیت و جغرافیای جزمیت است. در بسیاری از دانشگاه‌های عمدتا دولتی افغانستان جزوه‌هایی تدریس می‌شود که واجد جان‌مایه‌های جزم‌پرورانه است؛ روحیه روزآمد کردن مواد و منابع درسی در این دست از دانشگاه‌ها خیلی ناچیز و ناآشنا است. تا زمانی که نظم نواندیشانه به عنوان ضرورت هماهنگی با تحولات شتابان جهان امروز در این دانشگاه‌ها حاکم نشود و راه برای تجدید نظر در متُدهای تدریس و مواد درسی گشوده نشود، انتظار ارتقای کیفی آموزش و تحصیلات عالی، خوش‌خیالی بیش نخواهد بود.

فساد اداری

آزمون‌های نمایشی و استخدام‌های فرمایشی در افغانستان شامل تمامی استخدام‌ها می‌شود. فشارهای سیاسی و فسادهای مالی در روند استخدام آموزگاران مدارس و اساتید دانشگاه‌ها سبب استخدام آموزگاران و اساتیدی شده که فاقد صلاحیت علمی است. اعتلای سطح کیفی آموزشی و تحصیلات عالی نیازمند جلب و جذب اساتیدی است که مجهز به آموزه‌ها و اندیشه‌های مدرن بوده و شایستگی به‌کارگیری شیوه‌های مؤثر و مدرن تدریس را داشته باشند.

 

Comments (0)
Add Comment