چرا بیشتر جوانان افغان سیاسی اما غیر حزبی اند؟

چرا بسیاری از جوانان افغان در حالی‌که دغدغه های جدی سیاسی دارند و سیاست برای آنها مهم است اما عضو هیچ حزب سیاسی نیستند. نگاه این عده که شمارشان نیز قابل ملاحظه است نسبت به سیاست و حزب سیاسی چیست؟

زرقا یفتلی، فعال حقوق زنان

۱۳ سال گذشته، ۱۳ سال تلاش و تکاپوی گروه های مختلف برای افغانستان بود. در این دوره حضور سیاسی بانوان و کار و پیکار آن ها برای رسیدن به حقوق برابر شان، برجسته ترین کنش در افغانستان پس از طالبان بود.

زنان افغانستان به حمایت دنیا و تلاش خود، در کنار قربانی های بی شماری که دادند و می دهند، پی بردند که تنها با مشارکت سیاسی و فعالیت پیگیر است که می توانند به حق شان برسند و از خشونت های فزاینده در برابر شان بکاهند.

من دغدغه سیاسی دارم، دغدغه رسیدن به جایگاهی که به عنوان یک بانوی فعال مدنی-سیاسی، بتوانم در تصمیم گیری های کلان سیاسی آینده سهم داشته باشم تا بتوانم از حقوق خود و دیگر شهروندان این کشور دفاع کنم.

اما عضویت هیچ یک از احزاب سیاسی را ندارم، چون احزاب در افغانستان تا هنوز ریفرم اساسی و دموکراتیک را تجربه نکرده اند. اکثر این احزاب، بیشتر در محور فرد شکل گرفته است تا برنامه. اما امید وارم که در آینده ما شاهد احزاب قوی، سراسری و مردمی باشیم.

منیره یوسف‌زاده، فعال مدنی

محال است افغان باشی و دغدغه سیاسی نداشته باشی. افغان باشی و از آینده ات در این سیاست متزلزل و امنیت شکننده نترسی. بله دغدغه سیاسی دارم، برای من مهم است وضعیت سیاست افغانستان به کجا می انجامد چون به نظر من ریشه بیشتر مشکلات فعلی مان در سیاست نادرست کشورمان است. همیشه رسانه ها را تعقیب می کنم و کوشش می کنم نظراتم را در قالب مقاله کوتاه یا بلند در شبکه های اجتماعی و رسانه های نوشتاری داشته باشم و گاهی مصاحبه هم می کنم. شاید من جز معدود فعالین مدنی هستم که به این باورم که باید فعال مدنی اگاهی کامل سیاسی از اوضاع داشته باشد چرا که فکر می کنم ریشه بیشتر فعالیتهای مدنی در نارسایی ها یا مشکلات سیاسی است.

عضو هیچ حزب سیاسی نیستم. چون به این باورم ما هنوز حزب سیاسی به معنای واقعی نداریم. احزاب ما متاسفانه با نام‌های بزرگ و کلان اهداف خُرد قومی، مذهبی، لسانی را پیش می برند و در خدمت پیش برد منافع گروه های کوچک هستند. بیشتر احزاب ما متاسفانه تبدیل به کانون باجگیری های سیاسی، اقتصادی تبدیل شده است. یعنی احزاب هم به نوعی از مردم یا اعضایش سو استفاده می کنند در این صورت ترجیح می دهم کنار فعالین مدنی کشورم مستقلانه کار کنم.

رامین انوری، فعال مدنی

داشتن دغدغه سیاسی، برای من لزوما به معنای “عضویت در حزب سیاسی” نیست. برعکس، باور دارم که در مواردی، عدم عضویت در “احزاب” کمک می کند مسئولیت “روشنفکری” انسانها در جامعه بهتر ادا شود.

آنچه من را از عضویت در هر حزبی باز می دارد، نیاز به حفظ استقلالِ ارزشی است. به باور من، به همان اندازه که تشکیل احزاب سیاسی برای بردن یک جامعه به سمت دموکراسی مهم است، به همان اندازه، دوریِ عده ای از “احزاب سیاسی” نیز در این زمینه اهمیت دارد؛ این عده، معمولا کسانی هستند که حق اعتراض و انتقاد نسبت به هر پدیده موجود و همچنین حق حمایت از موضع برحق “ناتوانان جامعه” را برای خود محفوظ نگه‌ میدارند.

احزاب سیاسی در نفس خود، مجبور هستند گوشه چشمی به معاملات و داد و گرفت های سیاسی داشته باشند که در نهایت امر، روی چگونگی قضاوت ارزشی افراد وابسته به آن، تاثیر می گذارد و صدای اعتراض را محدود می کند.

آثار حکیمی، فعال سیاسی

به باور من، دموکراسی تازه شکل گرفته در افغانستان که هزینه‌ هنگفت جانی و مالی گرفت، نماد روشن از یک شیوه سیاسی انسانی و همه پذیر در کشور ارائه کرد. وقتی در پارلمان کشور نماینده های هویت های متعدد از ولایت هایی که پیش از این به زور تک هویتی معرفی شده بود، بیرون می شود، این یعنی که دموکراسی کمر تمامیت خواهی و استبداد را خم کرده و زود است که ما شاهد یک جامعه ی عدالت‌خواه و ارج‌گزار به حقوق همه شهروندان را شاهد باشیم.

می خواهم به عنوان یک فعال سیاسی از راه مدنی آن، وارد قدرت کشورم شوم و برای تحقق آرمان های خودم و هم باورانم تلاش کنم. من عضو حزبی نیستم. چون از یک سو احزابی که امروز در افغانستان فعالیت دارند، در مدرن سازی ساختار خویش ناکام بوده اند و تا هنوز نتوانستند نشان بدهند که بستری برای رسیدن به اقتدار نسل نو باشد. از این رو، این احزاب در جذب نسل نو، کمتر موفق بودند. مسئله دیگر، سیاست حزب ستیزانه ای بود که در سیزده سال گذشته دنبال شد. دولت افغانستان عملا زمینه را برای رشد نکردن احزاب از طریق سهمیه ندادن به احزاب در انتخابات و قوانین به حاشیه راند.

منوچهر فرادیس، نویسنده

به عنوان یک نویسنده افغانستانی، بلی دغدغه سیاسی دارم. وضعیت کشور امروز به گونه‌ای است که ابراز نظر در هر مسئله‌ای خواهی نخواهی در نهایت سیاسی می‌شود و به آن می‌انجامد. آن‌چه دغدغه سیاسی مرا سمت و سو می‌دهد وضعیت اجتماعی ناهنجاری است که ربط پیدا کرده به نهادهای سیاسی؛ وضعیت نابسامان اجتماعی. من مسئولم در برابر اقدامات قوم‌گرایانه، ناعادلانه و ضد مدنی ابراز نظر کنم و جهت بگیرم. همۀ این مسائل در نهایت امر سیاسی است و به آن ارتباط می‌گیرد.

من عضو هیچ حزب سیاسی نیستم، چرا؟ چون در افغانستان ملت به معنای مدرن کلمه وجود ندارد و هنوز شکل نگرفته. در کشوری که ملت وجود نداشته باشد، بدون شک احزاب بر محور مذهب، قوم و ایدئولوژی‌های سیاسی و دینی شکل می‌گیرند که در واقع خلاف آن‌چه منافع ملی پنداشته می‌شود، است.

من به عنوان نویسنده نمی‌توانم اندیشه و فکرم را در محدودۀ گرایش سیاسی‌ و حزبی محدود کنم. نویسنده باید فکر و قلمش آزاد باشد، آن قدر فکرش آزاد باشد که بتواند حتا به مذهبی که اعتقاد دارد، خرافاتش را به نقد بکشد. در واقع نویسنده، روشن‌فکر است، روشن‌فکر نمی‌تواند وابسته به حزبی یا جریان سیاسی‌ای یا نهاد دولتی‌ای باشد، چون محدود می‌شود و تولید فکر نمی‌تواند.

برکت‌الله رونق، روزنامه نگار

من به حیث یک شهروند افعانستان دغدغه کلان سیاسی که دارم اینست که آینده سیاست و موضع‌گیری سران سیاسی با گذشت هر روز پیچیده تر می‌شود، ناکامی سیاستمداران در برقراری صلح نسبی در کشور و آینده مبهم مذاکرات صلح با طالبان ناامیدی هایم را نسبت به آینده سیاسی کشورم بیشتر می‌سازد. من عضو کدام حزب سیاسی نیستم و تصمیم هم ندارم که عضویت کدام حزب را کسب کنم و دلیل مشخصی که برای ابا ورزیدن از این کار دارم اینست که تا هنوز احزاب سیاسی در کشورم تعریف مشخص از کارکردهای شان برای مردم ارائه نکرده اند و کاملا قومی و سمتی عمل می‌کنند.

فواد رسولی، فعال سیاسی

مهمترین دغدغه من اقتصاد کشورم است که ما چگونه می‌توانیم اقتصاد کنونی کشور را که فعلا در وضعیت دشوار قراردارد، به سمت شگوفایی هدایت کنیم. در این زمینه و برای بهبود یک اداره سالم عاری از فساد، استفاده از نیروهای جوانان در تمام بخش‌های دولتی و خصوصی لازمی است. من عضو حزب سیاسی هستم. من معتقدم که ائتلاف ملی از تمام اقوام این سرزمین نمایندگی می‌کند و یک خط مشی روشن برای مردم افغانستان دارد. به همین دلیل من عضو این حزب میباشم.

ولید تمیم، پزشک

امیدواری‌ها در هوا معلق اند، تشکیل حکومت خارج از قانون اساسی کشور، تاخیر در روند حکومتداری موثر و تشکیل کابینه، ظهور و تحرکات گروه های تندرو در سطح منطقه و جهان از یک سو، و از طرف دیگر متقاعد شدن پاکستان در مبارزه با تروریسم، احتمال دخیل شدن مخالفین مسلح در روند صلح، حمایت قاطع جامعه جهانی از حکومت وحدت ملی در افغانستان سبب شده است تا امید به فردای روشن را با هزار اشتیاق اما با دید مملو از شک نگریست. احزاب سیاسی در افغانستان به اساس این نکات فاقد اعتبار اند؛ ١- احزاب سیاسی با چهره های تکراری و مرتبط با یکی از ادوار خونین کشور و داشتن تعلقات با سازمان های استخباراتی در منطقه. ٢- حلقات و تیکه داران قومی جهت باج گیری های سیاسی و سهم در قدرت. ٣- احزاب فاقد آجندای ملی که در گذشته سبب جنگ های داخلی، کودتا ها، ویرانی و بی ثباتی سیاسی در کشور شده اند، همه با هم مرا واداشته تا عضویت هیچ حزب سیاسی را نداشته باشم ولی همیشه سهم فعال در روندهای بزرگ ملی، سیاسی و اجتماعی جهت رفاه کشور و مردم خود داشته ام و به فعالیت های خود ادامه می‌دهم.

هادی صادقی، روزنامه نگار

در افغانستان برای یک فعال اجتماعی و فرهنگی، فاصله زندگی خصوصی و سیاست تقریبا به صفر رسیده است و برای یک دانشجو، روزنامه نگار یا فعال فرهنگی و اجتماعی همه چیز از کار، تحصیل و زندگی گرفته تا سرنوشت خودش و جامعه و برنامه های که در زندگی اش دارد همه و همه با سیاست پیوند خورده است. برای این همه ناگزیر از داشتن دغدغه سیاسی است. احزاب سیاسی نزدیک ترین دریچه ورود به سیاست است. از طرفی دیگر نمی شود به تنهایی باورها، اهداف و برنامه های سیاسی خود را تعقیب و عملی ساخت؛ این احزاب سیاسی و نهادهای مدنی است که شما می توانید شماری از همفکران خود را گرد آورید و مشترکا در قالب حزب سیاسی یا نهاد مدنی تفکر، اهداف و برنامه های سیاسی خود را تعقیب کنید.

مرتضی رحیمی، روزنامه نگار

بزرگترین دغدغه من مشکل امنیتی است و ناامنی ها هم چندان بی ربط به سیاست نیست و می خواهم این را بگویم که ناامنی افغانستان ریشه در سیاست دارد. گروه هایی که به نام های طالب و غیر طالب در افغانستان سلاح علیه دولت گرفته اند، به دنبال قدرت هستند و فقط این را می خواهند تا اهرم سیاست کشور را بدست گیرند و بس. از سوی دیگر افغانستان پسا طالبان یعنی افغانستان در سیزده سال گذشته حکومتی داشت که از هر لحاظ دچار ضعف ها و مشکلات بود. از سیاست گذاری گرفته تا حکومت داری و غیره. جامعه جهانی نیز در این سیزده سال فقط ماهی خوردن را به دولتمردان افغانستان یاد داد نه ماهی گرفتن را. عضویت کدام حزب سیاسی را ندارم و دلیل آن هم این است که سودی در حضور در احزاب قومی نمی بینم. افغانستان هم تاکنون فاقد کدام حزب فرا قومی است و همین مساله باعث شده تا احزاب آنچنانی که باید در مسائل کشوری نقش و عملی را ایفا کرده نتوانند. منتظر روزی هستم که حزبی فراقومی در افغانستان تشکیل شده که هدفش فعالیت برای افغانستان و ملت افغانستان باشد نه برای بخشی از افغانستان و یا قومی از ملت افغانستان.

 

Comments (0)
Add Comment