حقوق شهر وندی و عدالت اجتماعی
حقوق بشر و حقوق شهروندی از حقوق ذاتی و طبیعی انسان نشآت گرفته و در طول تاریخ به آنها توجه خاصی شده است. اگر چه پس از گذشت بیش از نیم قرن از عمر سازمان ملل متحد، در عصری که آن را عصر تکنولوژی و ارتباطات مینامیم، هنوز انسانهای بسیاری بر اثر جنگهای داخلی و آشوبهای قومی، فقر و گرسنگی، خشکسالی، نبود بهداشت یا حتی ابتدایی ترین امکانات زندگی جان خود را از دست میدهند. هنوز خلا وجود سازوکاری مشخص که بتواند خط مشی یک واکنش منطقی و معقول و در عین حال قاطع و موثر را برای مقابله با بحرانهای بشری ترسیم کند، حس میشود.شهروندی از جمله مفاهیم نو ، پدیده ی است که بهطور ویژهای به برابری و عدالت توجه دارد.
مقوله «شهروندی» وقتی تحقق مییابد که همه افراد یک جامعه از کلیه حقوق مدنی و سیاسی برخوردار باشند و همچنین به فرصتهای مورد نظر زندگی از حیث اقتصادی و اجتماعی دسترسی آسان داشته باشند.
شهروند در نظر فلاسفه و جامعهشناسان چیزی ورای یک هویت صرف سیاسی یعنی «رایدهنده» است. بدینسان «شهروند» به مثابه ستون و شاکله یک زیست اجتماعی توسعهیافته و یک ساختار سیاسی عادلانه و دموکراتیک رخ عیان میکند. از همین منظر، مفهوم «عدالت اجتماعی» در یک ارتباط تنگاتنگ نظری و عملی با حقوق مدنی، نشانگر غنای نظم معنایی هر جامعه است، بدین معنا که تا وقتی که حقوق مدنی وجود نداشته باشد، عدالت در معنای عام خود محقق نخواهد شد.
آنچه عدالت را در ابعاد اجتماعی محقق میکند، ضرورت پاسداشت حقوق کسانی است که در یک جامعه انسانی عضو هستند. مطابق آنچه ذکر شد، عدالت اجتماعی هنگامیتحقق سیاسی- اجتماعی مییابد که «شهروندی» به مثابه یک هویت انکارناشدنی در متن جوامع بروز و ظهور یابد.
درکنار هر زندگی فردی، یک زندگی جمعی نیز وجود دارد و برای موفقیت در این نوع زندگی، باید فردگرایی و منفعت طلبی تا حدودی مهار شود و اخلاق جمعی رواج یابد. شهروند کسی است که هم منافع خود و هم منافع دیگران را در نظر آورد و در سایه همکاری و همراهی با دیگران و پذیرش مسئولیتها، شرایط بهتری را برای خویش و دیگران فراهم سازد.
مفاهیم شهروندی
مفهوم حقوق بشر اغلب در کنار دو مفهوم «حقوق اساسی» و «حقوق شهروندی» مطرح میشود. این سه مفهوم، گاه مترادف جانشین یکدیگر به کار میروند اما در تفکیک مفهومیمرزهای ظریفی میان این مفاهیم سهگانه و دلالت موضوعی وجود دارد.
میتوان گفت حقوق شهروندی آن بخش از حقوق اساسی است که در قانون اساسی هر کشوری شکل «ملی» به خود میگیرد و فقط شامل حال شهروندان همان کشور خاص میشود (مانند حق مشارکت سیاسی که ملهم از حقوق بشر در شکل نسبی آن است.
بسیاری براین عقیدهاند که قوانین موضوعه هر کشوری تأثیر مستقیم از مفهوم شهروندی و حقوق شهروندی میپذیرد. بعضی شهروندی را در ابعاد اجتماعی، سیاسی و مدنی تقسیمبندی میکنند اما به نظر میرسد در دستهبندی کلی میتوان شهروندی را در مسئولیتهای فردی و اجتماعی شهروندان و همچنین مسئولیتهای دولت در قبال شهروندان بررسی کرد. با نگاهی کلی در جوامع مختلف میتوان بخشی ازاین مفاهیم مشترک را عنوان و تکمیل کرد.
تعریف «شهروند»
انسانهای ساکن و مقیم در یک کشور، اعم از اتباع و بیگانگان که در سرزمین یک دولت کشور و تحت حاکمیت آن هستند، شهروند خوانده میشوند. در واقع، شهروندی یک موقعیت فعالانه است، چرا که در مفهوم «شهروندی» همزمان حقوق و تکالیفی متناسب برای هر یک از شهروندان در نظر گرفته میشود. بر این اساس، شهروندی در عین حال که مجموعه حقوقی را برای شهروندان معین میکند و آنها را بدون استثنا از این حقوق بهرهمند میداند، تکالیفی نیز برای آنها متصور میشود که باید به آنها بپردازند. از دیگر سو، این حقوق و تکالیف، لازم و ملزوم یکدیگرند و هیچ یک را نمیتوان بدون دیگری تصور کرد.
ویژگیهای یک شهروند
از دیدگاههای مختلف میتوان به این بحث پرداخت. شهروندان دارای نقشهای تفکیکشده هستند و از حقوق، امتیازات و مسئولیتهای این نقش آگاهاند و آن را مطالبه میکنند. شهروند در امور عمومیجامعه مشارکت میکند. شهروندان در امور مختلف، اعم از نگهداری از امکانات عمومیو حفظ منابع طبیعی تا تعمیر مکاتب محل و آسفالت سرکها خود احساس مسئولیت میکنند. در واقع، هر فرد در جامعه شهروندی حقوق و تکالیفی دارد و کسانی که این حقوق و تکالیف را رعایت میکنند یک شهروند خوب محسوب میشوند.
مسئولیتهای اجتماعی و فردی شهروندان
هر شهروندی مجموعهای از حقوق و تکالیف دارد. تکالیف هر شخص به مسئولیتهای شهروندی او مرتبط میشود. این مسئولیتها و تکالیف در جنبههای گوناگونی میتواند مصونیت داشته باشد. بخشی از تکالیف، تکالیف فردی هستند و به خود فرد ارتباط پیدا میکند، مانند حفظ نظافت محیط پیرامون و رعایت قوانین شهری. بخشی دیگر هم به تکالیف اجتماعی افراد مربوط است، یعنی چون یک فرد در یک کشور زندگی میکند، نسبت به جامعه پیرامونی خودش طبق مسئولیتها و تکالیفی که برعهده دارد باید عمل کند و باید به گونهای باشد که دچار نقض اجتماعی نشود. این مسئولیتها شامل کمک به افراد نیازمند و سالمندان، رعایت حقوق شهروندی ورعایت عدالت اجتماعی میشود.
نقش مشارکت شهروندان در حفظ حقوق شهروندی
گذشتگان میگفتند «حق گرفتنی است، نه دادنی.» بر این اساس، اگر شهروندان برای دفاع از حقوق شهروندی خود، از آن حقوق آگاهی داشته باشند و بر رسیدن به حقوق شهروندی خود پافشاری کنند، دولت چه در معنی قوه مجریه و چه در معنی حاکمیت، ناچار به تمکین و انجام دادن توقعات شهروندان میشود، ولی اگر شهروندان در حفظ حقوق شهروندی خود و کسب آگاهی درباره این حقوق کوتاهی انجام دهند، دولت هم در این زمینه دچار قصور و تقصیر میشود. بنابراین، نقش شهروندان در حفظ و صیانت از حقوق شهروندی یک امر ضروری است.
مسئولیت دولت در قبال شهروندان دولت در برابر شهروندان خود تعهداتی دارد كه باید به آنها عمل كند. حفظ كرامت انسانی، ارتباط با مردم، تلاش برای آبادانی، حمایت از اقشار آسیبپذیر جامعه، افزایش سطح درآمد و رفاه مردم، گردش سرمایه و جلوگیری از انباشت آن، تخصیص عادلانه منابع و امكانات و رعایت اولویتها، برقراری امنیت و ایجاد نظم و انضباط اداری و همچنین صیانت از حقوق فردی، همگی از تعهدات دولت در قبال شهروندان است.
بنابراین، دولت در مقابل شهروندان مسئولیتهای بسیار پراهمیت و مهمیبر عهده دارد که اگر این شهروند فعال چگونه میتواند در حل و فصل مسائل اجتماعی مؤثر باشد؟
شاخصههای حق شهروندی
1.مشارکت شهروندان درفرایند بر نامه ریزی 2.تضمین دسترسی و نظارت شهروندان بر فرایند برنامه ریزی و مدیرت شهری و بهره گیری از نظرات آنها در تصمیم گیریها وتصمیم سازیها.3.توزیع عادلانه منابع شهری و کاربردی زمین برای دست رسی همگانی به مسکن و کار فعالیت و بهداشت وآموزش؛و…..فضای عمومی.4.فراهم آوردن شرایط ستندردزیست برای افراد و تضمین دسترسی شهروندان کم در آمد به مسکن مناسب .
این شرایط اولیه حق شهروندی است نسبت به دولت وحکومت با کمال تأسف باید گفت که در اکثر جاها این حقوق روی کاغذباقی مانده است مردم از حقوق مساوی بر خوردار نبوده و نیستند حکومتها هیچگاه نتوانستند به همه بطور مساوی خدمات رسانی کند حتی در خدمات اولیه دچار مشکل است که ریشه به عوامل مختلف میتواند داشته باشد.ازجمله میتوان مسئله قومیت و مذهب را نام برد که در یک شهر کوچک قابل تفکیک است .
در نتیجه شهروندان میتوانند در مباحثی چون کاهش جرایم، بازسازی و تامین مسکن، آموزش و فرهنگسازی حقوق شهروندی و حفظ و رعایت بهداشت و نظافت پیرامون شهری خود و حل و فصل بعضی مسائل اجتماعی دیگر مؤثر باشند. در ضمن، با راههای گوناگونی همچون مراجعه به محکمه و مراجع قضایی نیز میتوانند با مشکلات و معضلات اجتماعی برخورد کنند. لازمه این همکاری شهروندان این است که حکومت به وظایف خود عمل کرده باشد حقوق شهروندان را در حیطه صلاحیت خود بخوبی اجراو تطبیق کرده باشد که اعتماد مردم را جلب و آنه خود را در قبال حقوق که از طرف حکومت به آها عرضه میشود مسئول بدانددر همکاری با حکو مت را دین حساب کند که این نوع همکاری طرفینی زمینه یک شهر که در آن حقوق شهروندی تطبیق را شاهد خواهیم بود.