نوآوری در خبرنگاری
نوآوری هدف هر خبرنگاری است. این راهنما بر اساس سخنرانیها و دورههای آموزشی کوین مارش، سردبیر پیشین برنامه “امروز”، برای خبرنگارن بیبیسی تهیه شده.
دلیل اینکه ما این شغل را انتخاب کردیم همین است. شاید نیازی نباشد تا بگوییم “خبرنگاری خلاقانه” چرا که خبرنگاری خود معنی خلاقیت را با خود همراه دارد یا حداقل باید داشته باشد. اساس خبرنگاری این است که حرفی تازه، گیرا و جالب توجه به مردم بگوییم. همه خبرنگاران، حتی آنهایی که خیلی مشهورند و ما دوستشان داریم، از این نگرانند که چقدر حرفشان برای مخاطب تازگی دارد و خبر نو و تازه بعدی را از کجا بیاورند. خبرنگاری خلاقانه به مهارت نیاز دارد. مهارتی که آموختنی است. ولی خیلی از کسانی که در این حرفه مشغولند فکر میکنند استفاده از این مهارت مشکلتر شده است.
امروزه خبرنگاران مجبورند بیشتر از چند سال پیش مطلب تولید کنند. فشار تولید بیشتر ممکن است شما را به این فکر بیندازد که کار خبرنگار بیشتر فرآوری اخبار است و کمتر با کندوکاو و تحقیق سر و کار دارد. به علاوه این روزها در این اقیانوسی که از اطلاعات درست و غلط در اینترنت در دسترس همگان است هر جویای حقیقتی ممکن است راه گم کند.
نو آور بودن نیاز به کار و زحمت زیاد دارد و صرف وقت. این کار افراد کم اشتیاق نیست. وقتی صحبت از کار زیاد میشود منظور یک روز و دو روز نیست. منظور کار زیاد و مداوم است. شاید برای این کار نیاز به طرز فکری تازه باشد و معمولاً لازم است تا عادتها هم برای این کار تغییر کند. انتخاب با شماست.
چقدر پیش میآید از کنار یک کارگاه ساختمانی رد شویم، بدون اینکه بپرسیم: “چی دارید میسازید؟”
یک سردبیر دیگر موضوع را اینطور طرح می کند:
“باید آنقدر در باره همه چیز کنجکاو باشید که حتی وقتی به یک دیوار سفید نگاه میکنید از خودتان بپرسید چطور شده که این دیوار سفید شده؟”
اول بپرسید چرا؟ و بعد بپرسید چرا نه؟
حالا چطور میشود حس کنجکاوی را تقویت کرد؟
واضح است که باید تمرین کنید. ولی حواستان باشد: اگر این کار را درست انجام دهید این احتمال وجود دارد آدم اعصاب خرد کنی شوید.
شما با این کار ذهن خود را طوری تعلیم میدهید که دیگر نخواهید توانست به حرف کسی گوش کنید، روزنامه و مجلهای بخوانید، یا حتی در خیابان قدم بزنید، بدون اینکه با خودتان فکر کنید “این قضیه عجیب بنظر میرسه!” یا “واقعا اصل ماجرا چیه؟”.
خودتان را مجبور کنید سوالاتی مطرح کنید که با اطلاعاتی که دارید جوابی برایشان پیدا نمیکنید.
با بخش “خلاصه خبرها” در روزنامهها شروع کنید. کوتاهترین خبرها را انتخاب کنید و سعی کنید سوالاتی را طرح کنید که نویسنده بیجواب گذاشته است.
به اولین واکنشی که به هر ماجرا یا خبری که میبینید توجه کنید.
برای لحظهای بیطرفی را کنار بگذارید و فکرتان را به کار بیندازید. اولین واکنش یا فکری که به ذهنتان میرسد چیست؟ آیا این همان فکری است که به ذهن افراد دیگر هم میرسد؟ وقتی این واکنش را به چالش میکشید چه اتفاقی میافتد؟ شما را به کجا میکشاند؟
همزمان با کارهای روزانه به این تمرین ادامه دهید. این شانس وجود دارد که ربطی میان موضوعاتی پیدا کنید که بقیه متوجه آن نشده باشند.
مایکل کریک از برنامه Newsnight بیبیسی میگوید:
“حتی وقتی با مسائل روزمره، که ظاهراً موضوعاتی تکراری است طرف هستید همیشه از خودتان بپرسید “چه چیزی میتوانم بگویم که تازه و نو باشد؟”
خوبی این روش این است که برای این کار لازم نیست شما اطلاعات خاصی داشته باشید. فقط باید پرسش گر و کنجکاو باشید.
به این خاطره توجه کنید که یک سر دبیر ارشد از اولین مأموریت خود در یک رادیو محلی در شمال بریتانیا تعریف میکند:
“من هیچ ایدهای نداشتم. شهر را نمیشناختم. هیچ کس را نمیشناختم. و نمیدانستم از کجا باید شروع کنم. تا اینکه نخستوزیر که در آن زمان خانم تاچر بود به دنبال حمله اتحاد شوروی به افغانستان تحریمهای تجاری علیه آن کشور وضع کرد.
در آن زمان به نظر نمیرسید موضوع با کار من ارتباط چندانی داشته باشد. اما من سعی کردم از موضع یک کسب و کار محلی به این خبر نگاه کنم.
بدون اینکه بزرگترین تاجر شهر را بشناسم با او تماس گرفتم. و او، که از محافظهکاران سرشناس بود، حسابی از این خبر عصبانی بود. مصاحبه من با او در صدر بولتنهای خبری ما پخش شد و روزنامههای محلی و تلویزیون منطقه هم بعد از ما دنبال قضیه را گرفتند.